Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (2596 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Kugelkoordinatensystem {f} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
Kugelkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
Räumliches Polarkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
Sphärisches Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Kugelkoordinaten {pl} U مختصات کروی [ریاضی]
Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات [ریاضی]
kartesisches Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات دکارتی [ریاضی]
Zylinderkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
Kreiskoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
[Ebenes] Polarkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
Charakteristik {f} U مختصات
krummlinige Koordinaten {f} U مختصات خمیده خط [ریاضی]
Polarkoordinaten {pl} U مختصات قطبی [ریاضی]
Zylinderkoordinate {f} U مختصات استوانه ای [ریاضی]
Kugelsternhaufen {m} U خوشه ستاره ای کروی [ستاره شناسی]
Kugelhaufen {m} U خوشه ستاره ای کروی [ستاره شناسی]
Apparatur {f} U دستگاه
Apparat {m} U دستگاه
Förderanlage {f} U دستگاه نقاله
Fräse {f} U دستگاه تراش
Funkgerät {n} U دستگاه بی سیم
Fernschreiber {m} U دستگاه تلکس
Administration {f} U دستگاه اداری
Bohrgerät {n} U دستگاه حفاری
Atmungsorgan {n} U دستگاه تنفس
Beamtenschaft {f} U دستگاه اداری
Beamtentum {n} U دستگاه اداری
Finanzwesen {n} U دستگاه مالی
Brenner {m} U دستگاه تقطیر
Drechselbank {f} U دستگاه خراطی
Elektrogerät {n} U دستگاه برقی
Alarmanlage {f} U دستگاه آژیر
Falzbein {n} U دستگاه کاغذ تا کن
Faxgerät {n} U دستگاه فکس
Fräser {m} U دستگاه مته
Funkgerät {n} U دستگاه رادیو
Destillierapparat {m} U دستگاه تقطیر
Bügelmaschine {f} U دستگاه اتوکشی
Branntweinbrenner {m} U دستگاه تقطیر
Empfangsgerät {n} U دستگاه گیرنده
Detektor {m} U دستگاه یابنده
Fernsehen {n} U تلویزیون دستگاه
Bremsvorrichtung {f} U دستگاه ترمز
Berufsbeamtentum {n} U دستگاه اداری
Entwerter {m} U دستگاه باطل کن
Automatik {f} U دستگاه اتوماتیک
Buchungsmaschine {f} U دستگاه رزرو جا
Fernsehapparat {m} U دستگاه تلویزیون
Fernsehgerät {n} U دستگاه تلویزیون
Radargerät {n} U دستگاه رادار
Sicherheitssystem {n} U دستگاه امنیتی
Instrument {n} U آلت [دستگاه ]
Stornieren U دستگاه باطل کن
Fax-Gerät {n} U دستگاه فاکس
Fernseher {m} U دستگاه تلویزیون
Werkzeug {n} U آلت [دستگاه ]
Automat {m} U دستگاه خودکار
Automatik {f} U دستگاه خودکار
Gerät {n} U آلت [دستگاه ]
Apparat {m} U آلت [دستگاه ]
Metallsuchgerät {n} U دستگاه فلزیاب
Fahrkartenautomat {m} U دستگاه فروش بلیط
Einsafter {m} U آب میوه گیر [دستگاه]
Entsafter {m} U آب میوه گیر [دستگاه]
Fruchtpresse {f} U آب میوه گیر [دستگاه]
Geheimdienst {m} U دستگاه محرمانه دولت
Zahlensystem {n} U دستگاه اعداد [ریاضی]
Zahlensystem {n} U دستگاه شمارش [ریاضی]
Stromaggregat {n} U مولد برق [دستگاه]
Automat {m} U دستگاه فروش [بلیط]
energiesparendes Gerät {n} U دستگاه نیرو صرفه جو
Ventilator {m} U دمنده [دستگاه بادزن]
Brotmaschine {f} U دستگاه نان پزی
Brotschneidemaschine {f} U دستگاه نان بری
Ventilatoren {pl} U دمنده ها [دستگاه بادزن]
Dampfheizung {f} U دستگاه حرارتی با بخار
Bohrmaschine {f} U دستگاه مته [ابزار]
Detektor {m} U دستگاه کشف کننده
Branntweinbrenner {m} U دستگاه عرق کشی
Entkalkungsanlage {f} U دستگاه آهک زدایی
Elektromotor {m} U دستگاه مولد برق
Fahrkartenautomat {m} U دستگاه خرید بلیت
Demontage {f} U جداسازی [اجزای دستگاه]
Entsafter {m} U دستگاه آبمیوه گیری
Frankiermaschine {f} U دستگاه تمبر زنی
Funksprechgerät {n} U دستگاه سخن پرانی
Automation {f} U دستگاه تنظیم خودکار
Filmprojektor {m} U دستگاه پرژکتور فیلم
Batterieladegerät {n} U دستگاه شارژ باتری
Blutdruckmesser {m} U دستگاه فشار خون
Blutkreislauf {m} U دستگاه گردش خون
Funkanlage {f} U دستگاه گیرنده و فرستنده
Funkgerät {n} U دستگاه فرستنده و گیرنده
Feuerlöschapparat {m} U دستگاه آتش نشانی
Sprengladung {f} U دستگاه با ماده منفجره
Faxgeräte {pl} U دستگاه های فکس
Entsalzungsanlage {f} U دستگاه نمک گیری
Sprengsatz {m} U دستگاه با ماده منفجره
Vitaldatenmonitor {m} U دستگاه پایش [پزشکی]
SI [Systeme international d'unites] U دستگاه بین المللی یکاها
Internationales Einheitensystem {n} U دستگاه بین المللی یکاها
Pauschenpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
lineares Gleichungssystem {n} U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
[etwas an einem Messgerät] ablesen U خواندن [دستگاه اندازه گیری]
Abtafler {m} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Abtafler {m} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Ableger {m} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Ableger {m} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Energiesparer {m} U شخص [دستگاه] انرژی صرفه جو
Voreinstellung {f} U تنظیم از قبل [دستگاه سازی]
Vorwahl {f} U تنظیم از قبل [دستگاه سازی]
Voreinstellung {f} U انتخاب از قبل [دستگاه سازی]
Vorwahl {f} U انتخاب از قبل [دستگاه سازی]
Abtafelmaschine {f} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Seitpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Abtafelmaschine {f} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Sprungpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Abgaskatalysator {m} U دستگاه پالایش دود اگزوز
Pferd {n} [Turngerät] U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Aggregat {n} U مجموعه [چندین دستگاه مختلف]
Feuerlöschapparat {m} U دستگاه خاموش کننده آتش
Audiometer {n} U دستگاه سنجش قوه شنوایی
Fahrscheinentwerter {m} U دستگاه باطل کننده بلیت
Bohrmaschinen {pl} U دستگاه های مته [ابزار]
Eigengewicht {n} U وزن دستگاه بدون بار
treiben U راندن [دستگاه یا تکه الکترومکانیکی]
Globales Positionsbestimmungssystem [GPS] {n} U دستگاه موقعیت یاب جهانی
Glotze {f} U [اصطلاح روزمره] دستگاه تلویزیون
Fernbedienung {f} U [دستگاه] کنترل از راه دور
Geldautomat {m} U دستگاه پرداخت کننده پول
Vorrichtung {f} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Apparat {m} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Ausrüstung {f} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Gerät {n} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Wie wechsel ich die Sprache nach Persisch? U زبان [دستگاه] را چطور به فارسی بر می گردانم؟
Festplattenlaufwerk {n} U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
Nummer ziehen. U کاغذ با شماره [از دستگاه] بیرون بکشید.
Anhänger-Bremsanlage {f} U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
etwas mangeln U چیزی را با دستگاه پرس صاف کردن
Flugschreiber {m} U دستگاه ضبط خودکار جریان پرواز
Abfüllanlage {f} U دستگاه مخصوص پر کردن مایعات در بطری
Barometer {n} U دستگاه اندازه گیری فشار هوا
Luftdruckmesser {m} U دستگاه اندازه گیری فشار هوا
Druckwalze {f} U نورد یا غلطک دستگاه چاپ [مخصوص]
GPS-Ortung {f} U تعیین محل با دستگاه موقعیت یاب جهانی
Es geht. U این کار میکند. [برای مثال دستگاه]
Was ist denn das für ein seltsames Ding, das du da in der Garage hast? U آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Transporteur {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Flaschenzug {m} U دستگاه مخصوص بالا کشیدن بار سنگین
Winkelmesser {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Gradmesser {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
E [A] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Winkelschmiege {f} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Ein- [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Goniometer {n} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Festplatte {f} U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی] [اصطلاح روزمره]
etwas mangeln U چیزی را میان استوانه های دستگاه پرس گذاشتن
etwas ausspucken U چیزی را برگرداندن [توزیع کردن ] [مانند از دستگاه خودکار فروشنده]
passend für Geräte mit ...-Anschluss U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
anbrennen U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
anmachen U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
entzünden U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
anzünden U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
[auf Festplatte oder DVD etc.] sichern U حفظ کردن [روی دستگاه دیسک سخت یا دی وی دی] [رایانه شناسی]
speichern U حفظ کردن [روی دستگاه دیسک سخت یا دی وی دی] [رایانه شناسی]
Lesefehler beim Zugriff auf ein Peripheriegerät {m} [Fehlermeldung] U خطا در خواندن دستگاه جنبی [پیام خطانما ] [رایانه شناسی]
Es geht nicht. U این کار نمیکند [نخواهد کرد] . [برای مثال دستگاه]
Schreibfehler beim Zugriff auf Peripheriegerät [Fehlermeldung] U خطا در نوشتن به دستگاه جنبی [پیام خطانما ] [رایانه شناسی]
Schleim {m} [Absonderung bei Entzündung der Atemwege] U بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
Wir versuchen festzustellen, wie gut das System funktioniert. U ما سعی می کنیم بسنجیم که این دستگاه چقدر خوب کار می کند.
Mangel {f} U دستگاه برای چلاندن یاصاف کردن پارچه [شامل دو استوانه نزدیک به هم است]
urogenital [die Harn- und Geschlechtsorgane betreffend] <adj.> U ادراری- تناسلی [وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی ] [کالبدشناسی]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com